پیرامون واژه صندلی
لغتنامهٔ دهخدا به نقل از محمد تقی بهار این واژه را از دستهٔ لغاتی شمرده است که از روسی یا اتریشی و غیره به زبان فارسی وارد شدهاند. در سرواژهٔ «صندلی» از لغتنامهٔ دهخدا چنین آمده است.
سندلی. کرسی که در قدیم کفش پادشاهان بر آن میگذاشتند. (حاشیه برهان قاطع چ معین ج ۲ ص ۱۳۳۷). و در همین حاشیه از رشیدی آرد که ظاهراً معرب صندلی است – انتهی. نوعی از تخت کوچک که بهندی جوکی گویند. (غیاث اللغات). مرحوم بهار صندلی را جزء لغاتی شمردهاست که از روس و اطریش و غیره داخل فارسی شدهاست. (سبک شناسی ج ۱ ص ۲۸۱). کرسی پشت دار که بر وی نشینند. زیرگاه: به کرمان آمد و بر پهلوی تخت سلطانی بر صندلی صدارت نشست. (سمط العلی ص ۸۱). در آن حین از اسپ پیاده شده و بر صندلی نشسته، عراقیان را بر محاربه و دستبرد تحریص کرد. (حبیب السیر).
منابع :
– لغت نامه دهخدا
– فرهنگ فارسی معین